* سلام بر مهدی فاطمه*

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

وصیتنامه شهید چمران

02 خرداد 1396 توسط ثریا
وصیتنامه شهید چمران

وصيت مي‌کنم …
وصيت مي‌کنم به کسي که او را بيش از حد دوست مي‌دارم! به معبودم! به معشوقم! به‌امام
موسي صدر! کسي که او را مظهر علي مي‌دانم! او را وارث حسين مي‌خوانم! کسي که رمز
طايفه شيعه، و افتخار آن، و نماينده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختي،
حق طلبي و بالأخره شهادت است! آري به‌امام موسي وصيت مي‌کنم …
براي مرگ آماده شده‌ام و اين امري است طبيعي که مدتهاست با آن آشنا شده‌ام. ولي براي
اولين بار وصيت ميکنم. خوشحالم که در چنين راهي به شهادت مي‌رسم. خوشحالم که از عالم و
ما فيها بريده‌ام. همه چيز را ترک گفته‌ام. علايق را زير پا گذاشته‌ام. قيد و بندها را پاره کرده‌ام. دنيا
و ما فيها را سه طلاقه گفته‌ام و با آغوش باز به استقبال شهادت مي‌روم.
از اينکه به لبنان آمدم و پنج يا شش سال با مشکلاتي سخت دست به گريبان بوده‌ام، متأسف
نيستم. از اينکه آمريکا را ترک گفتم، از اينکه دنياي لذات و راحت‌طلبي را پشت سر گذاشتم، از
اينکه دنياي علم را فراموش کردم، از اينکه از همه زيبائيها و خاطره زن عزيز و فرزندان دلبندم
گذشته‌ام، متأسف نيستم …

از آن دنياي مادي و راحت طلبي گذشتم و به دنياي درد، محروميت، رنج، شکست، اتهام، فقر و
تنهايي قدم گذاشتم. با محروميت همنشين شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم.
از دنياي سرمايه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومين و مظلومين وارد شدم. با تمام اين
احوال متأسف نيستم …
تو اي محبوب من، دنيايي جديد به من گشودي که خداي بزرگ مرا بهتر و بيشتر آزمايش کند. تو به
من مجال دادي تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهاي بي نظير
انساني خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زير پا بگذارم و
ارزشهاي الهي را به همگان عرضه کنم، تا راهي جديد و قوي و الهي بنمايانم، تا مظهر باشم، تا
عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا ديگر خود را نبينم و خود
را نخواهم، جز محبوب کسي را نبينم، جز عشق و فداکاري طريقي نگزينم، تا با مرگ آشنا و
دوست گردم و از تمام قيد و بندهي مادي آزاد شوم…

تو اي محبوب من رمز طايفه اي، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش مي‌کشي، اتهام و
تهمت و هجوم و نفرين و ناسزاي هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل مي‌کني، کينه‌هاي
گذشته و دشمني‌هاي تاريخي و حقد و حسدهاي جهان سوز را بر جان مي‌پذيري، تو فداکاري
مي‌کني، تو از همه چيز خود مي‌گذري، تو حيات و هستي خود را فداي هدف و اجتماع انسانها
مي‌کني، و دشمنانت در عوض دشنام مي‌دهند و خيانت مي‌کنند، به تو تهمتهاي دروغ مي‌زنند و
مردم جاهل را بر تو مي‌شورانند، و تو اي امام لحظه‌اي از حق منحرف نمي‌شوي و عمل به مثل
انجام نمي‌دهي و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوي حقيقت و کمال و
قدم بر مي‌داري، از اين نظر تو نماينده علي (ع) و وارث حسيني… و من افتخار مي‌کنم که در
رکابت مبارزه مي‌کنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت مي‌نوشم…

اي محبوب من، آخر تو مرا نشناختي!
زيرا حجب و حيا مانع آن بود که من خود را به تو بنمايانم، يا از عشق سخن برانم يا از سوز دروني
خود بازگو کنم…
اما من، مني که وصيت مي‌کنم، مني که تو را دوست مي‌دارم… آدم ساده‌اي نيستم! من خداي
عشق و پرستشم، من نماينده حق و مظهر فداکاري و گذشت و تواضع و فعاليت و مبارزه‌ام،
آتشفشان درون من کافيست که هر دنيايي را بسوزاند، آتش عشق من به حدي است که قادر
است هر دل سنگي را آب کند، فداکاري من به‌اندازه‌اي است که کمتر کسي در زندگي به آن
درجه رسيده است …

به سه خصلت ممتاز شده‌ام:
1. عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حيات و مماتم مي‌بارد. در آتش عشق
مي‌سوزم و هدف حيات را جز عشق نمي‌شناسم. در زندگي جز عشق نمي‌خواهم، و جز به
عشق زنده نيستم.
2. فقر که از قيد همه چيز آزاد و بي نيازم. و اگر آسمان و زمين را به من ارزاني کنند، تأثيري در من
نمي‌کند.

3. تنهايي که مرا به عرفان اتصال مي‌دهد. مرا با محروميت آشنا مي‌کند. کسي که محتاج عشق
است، در دنياي تنهايي با محروميتِ عشق مي‌سوزد. جز خدا کسي نمي‌تواند انيس شبهاي تار او
باشد و جز ستارگان اشکهاي او را پاک نخواهند کرد. جز کوههاي بلند راز و نيازهاي او را نخواهند
شنيد و جز مرغ سحر ناله‌هاي صبحگاه او را حس نخواهند کرد. به دنبال انساني مي‌گردد تا او را
بپرستد يا به او عشق بورزد. ولي هر چه بيشتر مي‌گردد، کمتر مي‌يابد…

کسي که وصيت مي‌کند آدم ساده‌اي نيست. بزرگترين مقامات علمي را گذرانده، سردي و گرمي
روزگار را چشيده، از زيباترين و شديدترين عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگي ميوه
چيده، از هر چه زيبا و دوست داشتني است برخوردار شده، و در اوج کمال و دارايي همه چيز خود
را رها کرده و به خاطر هدفي مقدس، زندگي دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است.

آري اي محبوب من، يک چنين کسي با تو وصيت مي‌کند …
وصيت من درباره مال و منال نيست. زيرا مي‌داني که چيزي ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و
حرکت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسيده، به خاطر احتياجات شخصي چيزي بر
نداشته‌ام. جز زندگي درويشانه چيزي نخواسته‌ام. حتي زن و بچه‌ها و پدر و مادر نيز از من چيزي
دريافت نکرده‌اند. آنجا که سر تا پاي وجودم براي تو و حرکت باشد، معلوم است که مايملک من نيز
متعلق به تو است.

وصيت من درباره قرض و دين نيست. مديون کسي نيستم، در حالي که به ديگران زياد قرض
داده‌ام. به کسي بدي نکرده‌ام. در زندگي خود جز محبت، فداکاري، تواضع و احترام نبوده‌ام. از اين
نظر نيز به کسي مديون نيستم …
آري وصيت من درباره اين چيزها نيست …
وصيت من درباره عشق و حيات و وظيفه است …
احساس مي‌کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسيده است و ديگر فرصتي ندارم که به تو سفارش
کنم. وصيت مي‌کنم، وقتي که جانم را بر کف دستم گذاشته‌ام، و انتظار دارم هر لحظه با اين دنيا
وداع کنم و ديگر تو را نبينم…

تو را دوست مي‌دارم و اين دوستي بابت احتياج و يا تجارت نيست. در اين دنيا به کسي احتياج
ندارم. حتي گاهگاهي از خداي بزرگ نيز احساس بي نيازي مي‌کنم … از او چيزي نمي‌طلبم و
احساس احتياج نمي‌کنم. چيزي نمي‌خواهم، گله‌اي نمي‌کنم و آرزوئي ندارم. عشق من به خاطر
آن است که تو شايسته عشق و محبتي، و من عشق به تو را قسمتي از عشق به خدا ميدانم.
همچنانکه خداي را مي‌پرستم و عشق مي‌ورزم، به تو نيز که نماينده او در زميني عشق مي‌ورزم.
و اين عشق ورزيدن همچون نفس کشيدن براي من طبيعي است …

عشق هدف حيات و محرک زندگي من است. زيباتر از عشق چيزي نديده‌ام و بالاتر از عشق چيزي
نخواسته‌ام. عشق است که روح مرا به تموج وا مي‌دارد، قلب مرا به جوش مي‌آورد، استعدادهاي
نهفته مرا ظاهر مي‌کند، مرا از خودخواهي وخودبينيي رهاند، دنياي ديگري حس مي‌کنم، در عالم
وجود محو مي‌شوم، احساسي لطيف و قلبي حساس و ديده‌اي زيبابين پيدا مي‌کنم. لرزش يک
برگ، نور يک ستاره دور، موريانه کوچک، نسيم ملايم سحر، موج دريا، غروب آفتاب، احساس و روح
مرا مي‌ربايند و از اين عالم به دنياي ديگري مي‌برند … اينها همه و همه از تجليات عشق است …

به خاطر عشق است که فداکاري مي‌کنم. به خاطر عشق است که به دنيا با بي اعتنايي مي‌نگرم
و ابعاد ديگري را مي‌يابم. به خاطر عشق است که دنيا را زيبا مي‌بينم و زيبائي را مي‌پرستم. به
خاطر عشق است که خدا را حس مي‌کنم، او را مي‌پرستم و حيات و هستي خود را تقديمش
مي‌کنم …
مي دانم که در اين دنيا به عده زيادي محبت کرده‌ام، حتي عشق ورزيده‌ام، ولي جواب بدي ديده‌ام.
عشق را به ضعف تعبير مي‌کنند و به قول خودشان زرنگي کرده از محبت سوءاستفاده مي‌نمايند!

اما اين بي خبران نمي‌دانند که از چه نعمت بزرگي که عشق و محبت است، محرومند. نمي‌دانند
که بزرگترين ابعاد زندگي را درک نکرده‌اند. نمي‌دانند که زرنگي آنها جز افلاس و بدبختي و مذلت
چيزي نيست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن مي‌دانم که محبت خويش را از کسي دريغ کنم. حتي اگر آن کس
محبت مرا درک نکند و به خيال خود سؤاستفاده نمايد. من بزرگتر از آنم که به خاطر پاداش محبت
کنم، يا در ازاء عشق تمنايي داشته باشم. من در عشق خود مي‌سوزم و لذت مي‌برم. اين لذت
بزرگترين پاداشي است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آيد …

مي دانم که تو هم اي محبوب من، در درياي عشق شنا مي‌کني. انسانها را دوست مي‌داري. به
همه بي دريغ محبت مي‌کني. و چه زيادند آنها که از اين محبت سوءاستفاده مي‌کنند. حتي تو را
به تمسخر مي‌گيرند و به خيال خود تو را گول ميزنند … تو اينها را مي‌داني ولي در روش خود
کوچکترين تغييري نمي‌دهي … زيرا مقام تو بزرگتر از آن است که تحت تأثير ديگران عشق بورزي و
محبت کني. عشق تو فطري است. همچون آفتاب بر همه جا مي‌تابي و همچون باران برچمن و
شوره زار مي‌باري و تحت تأثير انعکاس سنگدلان قرار نمي‌گيري …

درود آتشين من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باريک خودبيني و خودخواهي بيرون است و
جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست.
عشق سوزان من فداي عشقت باد، که بزرگترين و زيباترين مشخصه وجود توست، و ارزنده ترين
چيزي است که مرا جذب تو کرده است، و مقدس ترين خصيصه‌اي است که در ميزان الهي به
حساب مي‌آيد

 نظر دهید »

زندگینامه شهید چمران

02 خرداد 1396 توسط ثریا
زندگینامه شهید چمران

زندگينامه دکتر شهيد چمران

چمران از قلب بيروت سوخته و خراب تا قله هاي بلند كوههاي جبل عامل و در مرزهاي فلسطين
اشغال شده از خود قهرمانيهاي بسياري به يادگار گذاشته و هميشه در قلب محرومين و
مستضعفين شيعه جاي گرفته است .
به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاري « مهر» : دكتر مصطفي چمران در سال 1311 در تهران ،
خيابان پانزده خرداد متولد شد. وي تحصيلات خود را در مدرسه انتصاريه، نزديك پامنار، آغاز كرد و در
دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشكده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل
داد و در سال 1336 در رشته الكترومكانيك فارغ التحصيل شد. چمران يك سال به تدريس در
دانشكده فني پرداخت. وي در همه دوران تحصيل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از
بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به آمريكا اعزام شد و پس از تحقيقات علمي در جمع معروف ترين
دانشمندان جهان در كاليفرنيا ومعتبرترين دانشگاه آمريكا - بركلي - با ممتاز ترين درجه علمي
موفق به اخذ مدرك دكتراي الكترونيك و فيزيك پلاسما گرديد.

فعاليتهاي اجتماعي:
دكتر مصطفي چمران از 15 سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيت الله طالقاني، در مسجد
هدايت، و در درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از اساتيد ديگر شركت
مي كرد و از اولين اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي
دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملي شدن صنعت نفت شركت داشت . بعد از كودتاي ننگين
28 مرداد و سقوط دولت دكتر مصدق در لواي يك گروه سياسي سخت ترين مبارزه ها و
مسئوليتهاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با
همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناك ترين مأموريتها را در سخت ترين شرايط
با پيروزي به انجام رسانيد.

چمران در آمريكا، با همكاري بعضي از دوستانش، براي اولين بار انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا
را پايه ريزي كرد و از موسسين انجمن دانشجويان ايراني در كاليفرنيا و از فعالين انجمن دانشجويان
ايراني در آمريكا به شمار مي رفت كه به دليل اين فعاليتها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از
سوي رژيم شاه قطع مي شود. او پس از قيام خونين 15 خرداد سال 1342 و سركوب ظاهري
مبارزات مردم مسلمان به رهبري امام خميني (ره) دست به اقدامي جسورانه و سرنوشت ساز
مي زند و به همراهي بعضي از دوستان مؤمن و همفكر ، رهسپار مصر مي شود و مدت دو سال
در زمان عبد الناصر سخت ترين دوره هاي چريكي و پارتيزاني را مي آموزد و به عنوان بهترين شاگرد
اين دوره شناخته شده و فوراً مسئوليت تعليم چريكي مبارزان ايراني را بر عهده مي گيرد .

وي به علت برخورداري از بينش عميق مذهبي، از ملي گرايي وراي اسلام ، گريزان بود و وقتي در
مصر مشاهده نمود كه جريان ناسيوناليسم عربي باعث تفرقه مسلمين مي شود، به جمال عبد
الناصر اعتراض كرد . ناصر ضمن پذيرش اين اعتراض گفت كه جريا ن ناسيوناليسم عربي آنقدر قوي
است كه نمي توان به راحتي با آن مقابله كرد . چمران نيز با تأسف تأكيد مي كند كه ما هنوز نمي
دانيم كه بيشتر اين تحريكات از ناحيه دشمن براي ايجاد تفرقه در بين مسلمانان است. از آن پس به
چمران و يارانش اجازه داده مي شود تا در مصر نظرات خود را بيان كنند.

حضور در لبنان:
بعد از وفات عبد الناصر، ايجاد پايگاه چريكي مستقل براي تعليم مبارزان ايراني، ضرورت پيدا مي
كند ، از اين رو دكتر چمران رهسپار لبنان مي شود تا چنين پايگاهي را ايجاد كند.

او به كمك امام موسي صدر، رهبر شيعيان لبنان، حركت محرومين و سپس جناح نظامي آن،
سازمان «امل» را بر اساس اصول و مباني اسلامي پي ريزي مي نمايد . اين سازمان درميان توطئه
ها و دشمني هاي چپ و راست، با تكيه بر ايمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستين اسلام
انقلابي را پياده كرده ، در معركه هاي مرگ و حيات به آغوش گرداب خطر فرو مي رود و در
طوفانهاي سهمناك سرنوشت، به استقبال شهادت مي تازد و پرچم خونين تشيع را در برابر جبار
ترين ستمگران روزگار، صهيونيزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرايان فالانژ، به اهتزاز در
مي آورد.

چمران از قلب بيروت سوخته و خراب تا قله هاي بلند كوههاي جبل عامل و در مرزهاي فلسطين
اشغال شده از خود قهرمانيهاي بسياري به يادگار گذاشته وهميشه در قلب محرومين و
مستضعفين شيعه جاي گرفته است . شرح اين مبارزات افتخار آميز با قلمي سرخ و به شهادت
خون پاك شهداي لبنان، بر كف خيابانهاي داغ و بر دامنه كوههاي مرزي اسرائيل براي ابد ثبت
گرديده است.

چمران و انقلاب اسلامي ايران:
دكتر چمران با پيروزي انقلاب اسلامي بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز مي گردد. همه تجربيات
انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب مي گذارد. خاموش و آرام ولي فعالانه و قاطعانه به
سازندگي مي پردازد و همه تلاش خود را صرف تربيت اولين گروههاي پاسداران انقلاب در سعد آباد
مي كند. سپس در شغل معاونت نخست وزيري ، روز و شب خود را به خطر مي اندازد تا سريع تر
مسأله كردستان را فيصله دهد .او در قضيه فراموش ناشدني « پاوه » قدرت ايمان و اراده آهنين و
شجاعت و فدا كاري خود را بر همگان ثابت مي كند .

پس از اين جرايانات ، فرمان انقلابي امام خميني (ره) صادر شد . فرماندهي كل قوا را به دست
گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهي منطقه نيز به عهده
دكتر چمران واگذار شد.

رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حركت در آمدند وبا تكيه بر همه تجارب
انقلابي، ايمان، فداكاري، شجاعت، قدرت رهبري و برنامه ريزي دكتر چمران به شكوهمند ترين
قهرمانيها دست يافتند و در عرض 15 روز همه شهر ها و راهها و مواضع استراتژيك كردستان را به
تصرف درآوردند. بدين ترتيب كردستان از خطر حتمي نجات يافت و مردم مسلمان كرد با شادي و
شعف به استقبال اين پيروزي شتافتند.

دكترمصطفي چمران بعد از اين پيروزي بي نظير و بازگشت به تهران از طرف بنيانگذار جمهوري
اسلامي ايران ، امام خميني (ره)، به وزارت دفاع منصوب گرديد. وي در پست جديد، براي تغيير و
تحول ارتش ، به يك سلسله برنامه هاي وسيع بنيادي دست زد كه پاكسازي ارتش و پياده كردن
برنامه هاي اصلاحي از اين قبيل است .

شهيد چمران در اولين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، از سوي مردم تهران به نمايندگي
انتخاب شد و تصميم داشت در تدوين قوانين و نظام جديد انقلابي، بخصوص در ارتش، حداكثر
سعي و تلاش خود را بكند تا ساختار گذشته ارتش را تغيير دهد. وي در يكي از نيايشهاي خود بعد
ازانتخاب نمايندگي مردم در مجلس شوراي اسلامي، اينسان خدا را شكر مي گويد: « خدايا، مردم
آنقدر به من محبت كرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار كرده اند كه به راستي
خجلم و آنقدر خود را كوچك مي بينم كه نميتوانم از عهده آن به در آيم. تو به من فرصت ده، توانايي
ده تا بتوانم از عهده برايم و شايسته اين همه مهر و محبت باشم.»

چمران سپس به نمايندگي حضرت امام (ره) در شوراي عالي دفاع منصوب شد و مأموريت يافت تا
به طور مرتب گزارش كار ارتش را ارائه نمايد.

پس از شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، دوران حماسه ساز و پرتلاش ديگري آغاز مي شود .
دكتر چمران در آن دوران نمونه كامل ايثار، شجاعت و در عين فروتني و كار مداوم و بدون سر و صدا
و فقط براي رضاي خدا بود . او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهاي ايران و يورش سريع
آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بي دفاع ، نتوانست آرام بگيرد و به خدمت امام امت رسيد و با
اجازه ايشان و به همراه مقام معظم رهبري ، آيت الله خامنه اي كه در آن زمان نماينده ديگر امام در
شوراي عالي دفاع و نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي بود ، به اهواز رفت. از آنجايي
كه او هميشه خود را در گرداب خطر مي افكند و هراسي از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست
بكار شد و در شب اول حمله چريكي اي را عليه تانكهاي دشمن كه تا چند كيلومتري شهر اهواز
پيشروي كرده بودند، آغاز كرد.

مصطفي چمران گروهي از رزمندگان داوطلب را به گردخود جمع كرد وبا تربيت و سازماندهي آنان،
ستاد جنگهاي نامنظم را در اهواز تشكيل داد. اين گروه كمكم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات
زيادي انجام داد. ايجاد واحد مهندسي فعال براي ستاد جنگهاي نامنظم يكي از اين برنامه ها بود،
كه به كمك آن جاده هاي نظامي به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ هاي آب
در كنار رود كارون و احداث يك كانال به طول حدود بيست كيلومتر و عرض يكصد متر در مدتي كوتاه ،
آب كارون را به طرف تانكهاي دشمن روانه ساخت، بطوري كه آنها مجبور شدند چند كيلومتري
عقب نشيني كنند و سدي عظيم مقابل خود بسازند. اين عمل فكر تسخير اهواز را براي هميشه
از سردشمنان به دور كرد .

يكي ديگر از كارهاي مهم و اساسي او از همان روزهاي اول، ايجاد هماهنگي بين ارتش، سپاه و
نيروهاي داوطلب مردمي بود كه در منطقه حضور داشتند. بازده اين حركت و شيوه جنگ مردمي و
هماهنگي كامل بين نيروهاي موجود، تاكتيك تقريباً جديد جنگي بود. چيزي كه ابر قدرتها قبلاً فكر
آن را نكرده بودند. متأسفانه اين هماهنگي در خرمشهر به وجود نيامد و نيروهاي مردمي تنها
ماندند. او تصميم داشت به خرمشهر برود ولي به علت خطر سقوط جدي اهواز، موفق نشد ولي
چندين بار نيروهايي بين دويست تا يك هزار نفر را سازماندهي كرده و به خرمشهر فرستاد . آنان به
كمك ديگر برادران خود توانستند در جنگي نا برابر مقابل حملات پياپي دشمن تا مدتها مقاومت كنند
.

پس از يأس دشمن از تسخير اهواز، رژيم بعث عراق سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا
روياي قادسيه را تكميل كند و براي دومين بار به آن شهر مظلوم حمله كرد و سه روز تانكهاي حزب
بعث شهر را در محاصره گرفتند . روز سوم تعدادي از آنها توانستند به داخل شهر راه يابند. گزارش
مهر همچنين مي افزايد : دكتر چمران از محاصره تعدادي از ياران و رزمندگان شجاع خود در آن
شهر سخت بر آشفته بود، با فشار و تلاش خود ومقام معظم رهبري ، ارتش را آماده ساخت كه
براي اولين بار دست به يك حمله خطرناك وحماسه آفرين و نابرابر بزنند و خود نيز نيروهاي مردمي
و سپاه پاسداران را در كنار ارتش سازمان دهي كرد و با نظامي نو و شيوه اي جديد از جانب جاده
اهواز سوسنگرد به دشمن يورش بردند.

شهيد چمران پيشاپيش يارانش، به شوق كمك و ديدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به
سوي اين شهر مي شتافت كه در محاصره تانكهاي دشمن قرار گرفت. او ساير رزمندگان را به
سوي ديگري فرستاد تا نجات يابند وخود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در اين هنگام بود كه
نبرد سختي در گرفت؛ نيروهاي كماندوي دشمن از پشت تانكها به او حمله كردند و او نيز در مصاف
با دشمن متجاوز، از نقطه اي به نقطه ديگر و از سنگري به سنگرديگر مي رفت. كماندوهاي
دشمن او را به زير رگبار گلوله هاي خود گرفته بودند، تانكها به سوي او تير اندازي مي كردند و او
شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شديد آنها سريع، چابك، به آتش آنها پاسخ گفته و
هر لحظه سنگر خود را تغيير مي داد.

در اين درگيري همرزم چمران به شهادت رسيد و اويك تنه به نبرد خود ادامه مي داد و به سوي
دشمن حمله مي برد. تا آنكه در حين « رقصي چنين در ميانه ميدان» از دوقسمت پاي چپ زخمي
شد. با پاي زخمي بر يك كاميون عراقي حمله برد و به غنيمت گرفت . او به كمك جوان چابك
ديگري كه خود را به مهلكه رسانده بود به داخل كاميون نشست واز دايره محاصره خارج شد .

دكتر چمران با همان كاميون خود را به بيمارستاني در اهواز رسانيد و بستري شد. اما بيش از يك
شب در بيمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهاي نا منظم رفت و دوباره با پاي زخمي و
دردمند به كار خود پرداخت. حتي در همان شبي كه در بيمارستان بستري بود، جلسه مشورتي
فرماندهان نظامي (تيمسار شهيد فلاحي، فرمانده لشگر92، شهيد كلاهدوز، مسئولين سپاه و
سرهنگ محمد سليمي كه رئيس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماينده امام در سپاه
پاسداران (شهيد محلاتي) در كنار تخت او در بيمارستان تشكيل شد .او در همان حال و همان
شب پيشنهاد حمله به ارتفاعات الله اكبر را مطرح كرد.

شهيد چمران به رغم اسرار و پيشنهاد مسئولين و دوستانش ، حاضر به ترك اهواز و ستاد
جنگهاي نا منظم و حركت به تهران براي معالجه نشد . تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در كنار
بسترش و در مقابلش نقشه هاي نظامي منطقه، مقدار پيشروي دشمن و حركت نيروهاي خودي
نصب شده بود و او كه قدرت و ياراي به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها مي نگريست و مرتب
طرحهاي جالب و پيشنهاد هاي سازنده در زمينه هاي مختلف نظامي، مهندسي و حتي فرهنگي
ارائه مي داد.

چمران پس از زخمي شدن، اولين بار براي ديدار با امام امت و بيان گزارش عازم تهران شد. به
حضور امام رسيد و حوادثي را كه اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عمليات و پيشنهادهاي خود را
ارائه داد. حضرت امام (ره) نيز پدرانه و با ملاطفت خاصي رهنمودهاي لازم را ارائه مي داد.

دكتر چمران از سكون و عدم تحركي كه در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج مي برد و تلاش مي كرد
كه باارائه پيشنهادها و برنامه هاي ابتكاري حركتي بوجود آورد. او اصرار داشت كه هرچه زودتر به
تپه هاي الله اكبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه كه نزديكي مرز است
رسانده تا ارتباطات شمالي و جنوبي نيروهاي عراقي و مرز پيوسته آنان قطع شود. به گزارش مهر
بالاخره در سي و يكم ارديبهشت ماه 1360، با يك حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اكبر فتح
شد كه پس از پيروزي سوسنگرد بزرگ ترين پيروزي تا آن زمان بود.

شهيد چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولين كساني بود كه پا به ارتفاعات الله
اكبر گذاشت؛ در حالي كه دشمن هنوز در نقاطي مقاومت مي كرد او و فرمانده شجاعش ايرج
رستمي، دو روز بعد با تعدادي از ياران خود توانستند با فدا كاري و قدرت تمام تپه هاي شحيطيه
(شاهسوند) را به تصرف در درآورند .

پس از پيروزي ارتفاعات الله اكبر، چمران اصرار داشت نيروهاي ايراني هرچه زودتر، قبل از اين كه
دشمن بتواند استحكاماتي براي خود ايجاد كند، بسوي بستان سرازير شوند كه اين كار عملي
نشد و خود او طرح تسخير دهلاويه را با ايثار و گذشت و فداكاري رزمندگان جان بر كف ستاد
جنگهاي نا منظم و به فرماندهي ايرج رستمي عملي ساخت.

شهادت :
در سي ام خرداد ماه 1360 يعني يك ماه پس از پيروزي ارتفاعات الله اكبر، چمران در جلسه فوق
العاده شوراي عالي دفاع در اهواز با حضور مرحوم آيت الله اشراقي شركت و از عدم تحرك و سكون
نيروهاانتقاد كرد و پيشنهاد هاي نظامي خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. اين آخرين
جلسه شوراي عالي دفاع بود كه در آن شركت داشت و فرداي آن روز، روز غم انگيز و بسيار
سخت و هولناكي بود.

در سحر گاه سي و يكم خرداد 1360 ، ايرج رستمي فرمانده منطقه دهلاويه به شهادت رسيد و
شهيد دكتر چمران بشدت از اين حادثه افسرده و ناراحت بود. غمي مرموز همه رزمندگان ستاد،
بخصوص رزمندگان و دوستان رستمي را فرا گرفته بود. شهيد چمران، يكي ديگر از فرماندهانش را
احضار كرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاويه به جاي رستمي معرفي كند . در لحظه حركت،
يكي از رزمندگان با سادگي و زيبايي گفت: « همانند روز عاشورا كه يكايك ياران حسين (ع) به
شهادت رسيدند، عباس علمدار او(رستمي) هم به شهادت رسيد و اينك خود او آماده حركت به
جبهه است.»

بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بين راه مرحوم آيت الله اشراقي و شهيد تيمسار فلاحي را
ملاقات كرد. براي آخرين بار همديگر را ديدند وبه حركت ادامه دادند تا اينكه به قربانگاه رسيدند .

چمران همه رزمندگان را در كانالي پشت دهلاويه جمع كرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبريك
و تسليت گفت و با صدايي محزون و گرفته از غم فقدان رستمي، ولي نگاهي عميق و پر نور و
چهره اي نوراني و دلي مالا مال از عشق به شهادت و شوق ديدار پروردگار گفت: «خدا رستمي را
دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، مي برد.»

خداوند ثابت كرد كه او را نيز دوست دارد و به سوي خود فرا خواند. چمران در آن منطقه در حين
سركشي به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت تركش خمپاره هاي دشمن به شهادت رسيد .

 نظر دهید »

دلنوشته های زیبای شهدا

02 خرداد 1396 توسط ثریا
دلنوشته های زیبای شهدا

خدایا! بارالها پروردگارا ، معبودا ، معشوقا ، مولایم ، من ناتوان ، توان تحمل درد از دست دادن پاهایم را ندارم، چگونه تحمل عذاب تو را مى‏توانم بكنم، خدایا! مرا ببخش و از گناهانم در گذر، تو كریم و رحیم هستى. خدایا ما با تو پیمان بسته ‏ایم و بسته بودیم كه تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش همچنان مى‏مانیم و مانده ‏ایم.

شهید على‏اكبر رنجبر نجف آبادى

********************

خدایا ، بر من منت گذاشتى كه بزرگ‏ترین نعمت خود را كه شهادت و مرگ سرخ است به من هدیه كردى. شهید ابراهیم نوروزى

********************

پروردگارا ، در این راه قدم مى‏نهیم و رضاى تو را بر رضاى خود مقدم دانسته و راضى به قضاى تو هستیم اگر در این راه غالب گشتیم و اگر مغلوب شدیم باز هم راضى هستیم. چه بسا ، این سخن زیبا كه هر چه از دوست رسد نیكوست.

شهید عبدالله جعفرى

********************

خدایا ، ما وظیفه ى خود را درباره‏ى شكرگذارى نعمت‏هاى بیكران تو انجام نداده ‏ایم و قدر این هدف و كرامت، ندانستیم خودت ، ما را در سایه مهرت محفوظ بدار و از آتش خشمت كه براى كافران و منافقان و گناهكاران است ، دور نگهدار.

شهید على اكبر جهانى

 نظر دهید »

دلنوشته شهدا

02 خرداد 1396 توسط ثریا
دلنوشته شهدا

پروردگارا ، اكنون كه به این بنده ى حقیر توفیق عنایت فرموده ، تا بتوانم در جبهه‏ هاى نبرد حق علیه باطل حضور پیدا كنم و در برابر وظیفه ‏ى شرعى و میهنى كه به عهده دارم ، عمل نمایم همواره سپاسگزارم.

شهید عباسقلى بروز

********************

خدایا ، اگر لیاقت شهادت را نصیب من ساختى ، بدنم را در میدان جنگ پاره ، پاره نما كه در روز محشر در پیشگاه سالار شهیدان حسین بن على (علیه السلام) شرمنده نباشم.

شهید على بیگى

********************

خداوندا ، از تو مى‏خواهم راه بسته شده كربلا را جهت زیارت خانواده شهدا ، مفقودین، اسراء و معلولین به دست سپاه خودت مفتوح فرمایى.

شهید احیامحمد خانكلابى

********************

خدایا! شاهد باش به عشق تو و در مسیر تو حركت كرده ‏ام و اینك فقط پیوستن به تو را انتظار دارم خدایا ، من عاشق و خواهان شهادتم. نه بدین معنى كه از دنیا فرار مى‏كنم ، بلكه مى‏خواهم گناهانى كه انجام داده ‏ام به واسطه رنج كشیدن در راه تو و ریختن خونم به خاطر تو پاك شود.

شهید رمضان ذاكرى

********************

معبودا ، این دنیاى فانى مرا سخت در خود جاى داده و گناهان و موانعى بسیار دشوارى جلوى راهم قرار گرفته و نمى‏توانم به سوى تو بیایم و از تو مى‏خواهم كه دست مرا بگیرى و نزد خودت ببرى و نزد كسانى كه در راه تو شجاعانه جنگیدند و مظلومانه به لقاءالله پیوستند.

شهید محمدعلى رحیمى

 نظر دهید »

خاطره

02 خرداد 1396 توسط ثریا
خاطره

همه مقدمات عملیات انجام شده بود ، همه معبرهای ما جواب داده بود. نیروها رو مستقر کرده بودیم توی خط ، منتظر بودند تا شب بعد عملیات کنیم. همه کارها روبه راه بود. شب برگشتیم قرارگاه برای استراحت ، آخر شب خوابیدیم. دم سحر بیدار شدم. نور فانوس فضای چادر را روشن کرده بود ، دیدم شهید زین الدین پتو را کنار زده ، به حالت سجده صورتش را گذاشته روی خاک و می گوید:«خدایا من با توکل بر تو هرچه در توانم بود ، هر چه بلد بودم و هر چه امکانات بود آماده کردم ، از این جا به بعد را هم ، یار و پشتیبانمان باش…»

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 39
  • 40
  • 41
  • ...
  • 42
  • ...
  • 43
  • 44
  • 45
  • ...
  • 46
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 73
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

* سلام بر مهدی فاطمه*

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آداب اسلامی
  • احادیث
  • احادیث تصویری
  • اخلاق
  • امام خمینی در کلام شهدا
  • بدون موضوع
  • برای کوچولوهای نازنین
  • برگی از نهج البلاغه
  • تفاوت اخلاق و عرفان
  • ثواب روزه داری در هوای گرم
  • ثواب قرائت سوره های قرآن
  • جملات تصویری ناب
  • جملات زیبا
  • حضرت فاطمه زهرا س/ زندگینامه، شعر...
  • حضرت فاطمه زهرا/شعر
  • خاطرات طنز شهدا
  • خاطراتی زیبا و کوتاه از شهدا
  • خاطره
  • داستانک های زیبا
  • دلنوشته
  • رهبر عزیزمان
  • زندگینامه شهدا
  • زیر باران خدا
  • زیر چتر خدا
  • سیر و سلوک
  • شعر
  • شناخت امام زمان عج
  • شهدای زن /زندگینامه، وصیتنامه
  • شهید رضا دهقانیان
  • عاشقانه هایم برای خدا
  • عرفان
  • ماه رمضان /اعمال، فضیلت....
  • مناسبت های روز
  • هشدار برای جوانان
  • وصیتنامه شهدا
  • پیامک های مناسبتی
  • کلام شهدا
  • کورش کبیر افتخار هر ایرانی
  • گام های عاشقی با شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آهنگ

خوش آمدید




  • تبلیغات اینترنتی
  • ساعت



    زیبا

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس