در فراق گل یاس مشکی پوشیم
عشق من! پاییز آمد مثل پار باز هم، ما باز ماندیم از بهار
احتراق لاله را دیدیم ما گُل دمید و خون نجوشیدیم ما
باید از فقدان گل، خونجوش بود در فراق یاس، مشكی پوش بود
یاس بوی مهربانی می دهد عطر دوران جوانی می دهد
یاسها یادآور پروانه اند یاسها پیغمبران خانه اند
یاس ما را رو به پاكی می برد رو به عشقی اشتراكی می برد
یاس در هر جا نوید آشتیست یاس دامان سپید آشتیست
در شبان ما كه شد خورشید؟ یاس بر لبان ما كه می خندید؟ یاس
یاس یك شب را گُل ایوان ماست یاس تنها یك سحر مهمان ماست
بعد روی صبح پرپر می شود راهی شبهای دیگر می شود
یاس مثل عطر پاك نیت است یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینه ها رو كرده اند یاس را پیغمبران بو كرده اند
یاس بوی حوض كوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود دانه های اشكش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه می چكانید اشك حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس چشم او یك چشمه الماس است و بس
اشك می ریزد علی مانند رود بر تن زهرا، گل یاس كبود
:شاعر احمد عزیزی